ازنوشتن اسامی دوستان معذوریم
*
*
منم دیدم تخت تو اتاق خالی هست رفتم کشیدم پایین و خوابیدم رو تخت
یه 10 دقیقه گذشت دیدم هی صدا میزنه اقای ...منم صدا زدم اینجام
اومد زد زیرخنده گفت چرا اینجا خوابیدی
...گفتم برو تزریقات نه اتاق انتظار
برگشتم دیدم پشت سرم 20 تا ادم رو صندلی نشستن و من 10 دقیقه داشتم براشون نمایش میدادم
با اعتماد به نفس کشیدم بالا رفتم بیرون
*
*
منم که دیدم دعوا تموم شده گفتم برگردم خونه ادامه کارمو انجام بدم که دیدم پدر و مادرم از ته کوچه دارن میان. تا منو دیدن مادرم زد تو سرش گفت خاک عالم بر سرت. بابام ام گفت کره خر دیوث اینکارا چیه می کنی آبرومونو بردی تو محل. من که از همه جا بی خبر بودم گفتم مگه چیکار کردم . بابام گفت او ماسماسک چیه رو سرت. تا دست زدم به سرم خشکم زد. از تو شیشه ماشین که پارک شده بود تو کوچه دیدم یه گلسر قرمز قد یه کف دست (بزرگ ترین سایز موجود در بازار) وسط کلم داره برق میزنه.تا یه هفته روزها تو کوچه نمی رفتم، شبهام 10 به بعد میرفتم بیرون.
*
*
فهمیدم یکشون لاجورد اورده ،می گه اگه اینو با آبلیمو قاطی کنیم خیلی بوی گندی میدهو همه سر کلاس حالشون بد میشه. سریعا یه اتحاد 5 نفره تشکیل دادیمو یکی از بچه ها از مدرسه پیچوندو رفت آبلیمو خریدو ما هم دست بکار شدیم.
پشت ...تمام شوفاژها از این معجون ریختیم. ناگفته نماند که خودمون داشتیم از بوی گندش می مردیم. بعد از یک ساعت مدرسه بوی توالت عمومی گرفته بود. مخلوطی از بوی واجبی و پوشک بچه.
کار بجایی رسید که همه کلاسها رو تعطیل کردنو بچه هارو اوردن تو حیاط. مدیرو ناظم و معلمها هم مونده بودن که این بو بد از کجاست. خلاصه اون روز هیچکسی سر کلاس نرفت. ما هم خوشحالو خندان به خونه رفتیم.
فرداش که رفتم مدرسه تا رسیدم دیدم 2 تا از ناظمها کت بسته گرفتنم بردنم تو دفتر مدیر. دیدم بچه هام اونجان .شصتم خبردار شدکه موضوع لو رفته.
سریع پرونده هامونو درآوردن گذاشتن زیر بغلمونو زنگ زدن والدینمون هم اومدنو از مدرسه اخراجمون کردن. پدر مادرامون یه هفته دوندگی کردن تا قرار شد مدیر به شرط عذر خواهی ما در سر صف ،مارو ببخشه. روزی که قراربود عذر خواهی کنیم مدیر مدرسمون رو به بچه های مدرسه گفت : اون بی شعورهایی که مدرسه رو به گند کشیدن اومدن عذر خواهی کنن و قول بدن دیگه همچین غلطی نکنن. بعد مدیر 5 نفرمونو صدا کرد بریم پشت میکروفن و عذرخواهی کنیم. تا اومدیم جلو و بچه مارو دیدن تا 10 دقیقه برامون صوت و کف زدن. بعد مدیرمون که حسابی کنف شده بود و دید که ضایع شده گفت نفری 5 نمره از انضباطتون کم می کنم. ما هم خوشحال مثل مامور 007 که از عملیات موفق برمیگرده به سر کلاس رفتیمو تا یه هفته سوژه خنده داشتیم
نظرات شما عزیزان:
پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیــــــــــــــــــدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهــــــــــــــــــــــــی
در انتهای خود به قلب زمین می رســــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــد
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنـــــــــــــــــــــــگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم
سرشار می کنــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــد
و می شود از آنجـــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــا
خورشید را به غربت گل های شمعدانی مهمان کـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــرد
یک پنجره برای من کافیســــــــ*ـ*ـ*ـ*ــــــــ*ـ*ـ*